نخست
باید بین دو مفهوم زن در ادبیات تفكیك قائل شد؛ اول اینكه زن در جایگاه
مادر كه در ادبیات همه ملل بویژه ایران ستایش شده و جز از نیكی بر قلمها
و زبانها نرفته است و دوم اینكه زن در جایگاه همسر یا معشوق كه این
جنبه، پهنه پر طمطراقی را در ادبیات ملل به خود اختصاص داده است. فردوسی پاكزاد برای زن و مادر جایگاهی فراتر از پرورش فرزند و عشق به
همسر قائل است و آن، احترام به خرد مادر است. این نوع نگاه به زن را در
كمتر متون ادبی و تاریخی میتوان یافت.در شاهنامه، زنان، مردان را راهنمایی
میكنند، برخی بر مسند سیاست تكیه میزنند و برخی در میدان كارزار
میجنگند. زن دارای هویتی مستقل است و هویت اجتماعی زن و مادر كاملا
پذیرفته شده است.
بهطور كلی در سراسر شاهنامه، ستایش خرد به چشم میخورد؛ چه از آنجا كه فردوسی «به نام خداوند جان و خرد» شاهنامه را آغاز میكند و چه در آنجا كه «هرآن كس كه دارد هُش و رای و دین پس از مرگ بر من كند آفرین» شاهنامه به پایان میرسد، همواره خرد ستوده میشود.