بسیاری
از اصول و قواعد آیین مانوی از سه مذهب زرتشتی و بودائی و مسیحی گرفته شده
است و شاید این مساله معلول همان ارتباطات و نسبت هائی می باشد که وی با
پیروان این سه مذهب داشته است. درباره این ارتباطات و نسبت ها گفته اند که:
نخست: پدر و مادر مانی ایرانی و از نژاد اشکانیان بوده اند و با توجه
به اینکه در آن زمان آیین زرتشتی در ایران رایج بوده می توان گفت که او با
اصول آیین مزبور آشنائی داشته است.
دوم: وی در آغاز زندگی خود در
«بابل» و در میان فرقه های مختلف مسیحی از قبیل «مغتسله» و «مرقیون» و خواه
ناخواه با تعلیمات و مبانی مذهبی آنان آشنائی داشته است.
سوم: اینکه
وی طبق مدارک موجود، سال ها میان مردم هند که نوعاً بودائی بوده اند زندگی
می کرده و بدیهی است در چنین وضعی با اصول آیین بودائی هم آشنایی پیدا کرده
است.
مانی به خاطر تماس داشتن با فرقه های زرتشتی و بودائی و
مسیحی به بسیاری از اصول و تعالیم آنها آگاهی پیدا کرد و برخی از این اصول و
تعلیمات را به یک سلسله از تعالیم ابتکاری خود اضافه نمود و در نتیجه آیین
مانویت را به وجود آورد.
جامعه ی مانوی
جامعه ی مانوی از پنج رده که معادل پنج تجلی پدر عظمت (خداوند کل) است به شرح زیر تشکیل می شد:
رده ی اول، مشتمل بر دوازده رسول است که به زبان پهلوی آنها را «فریستگان»
گفته اند، و آنان بالاترین درجات معنوی مانوی را تشکیل می دادند و حکم
خلفا و امامان او را داشتند.
رده ی دوم، که به زبان پهلوی «ایسپاساگان» یا اسقفان بودند که شمار آنها به هفتاد و دو تن می رسید.
رده سوم، که آنان را به پهلوی «مهیشتگان» می گفتند، کشیشان مانوی بودند که شمار آنها به سیصد و شصت تن می رسید.
رده چهارم، که آنان را به پهلوی «ویزیدگان» یا صدیقین یا برگزیدگان می
گفتند. کسانی بودند که ماموریت وعظ و تبلیغ را داشتند و شمار ایشان بسیار
بود.
رده پنجم را نیوشکان یا نغوشاک می گفتند، عبارت از مستمعان و عامه ی مومنان مانوی بودندف که شمار آنها از همه طبقات بیشتر بود.
همه مانویان گیاهخوار بودند، ولی گروه برگزیدگان یا ویزیدگان، از میخواری و
زناشویی و جمع مال محروم بودند، و نمی توانستند بیش از طعام یکروز و جامه
برای یکسال داشته باشند. برگزیدگان نمی بایست نان خود را بپزند، بلکه وظیفه
ی نیوشکان بود که برای آنان نان پخته و نزد آنان ببرند، از این جهت پیش از
صرف غذا به نان خطاب کرده این دعا را می خواندند:
«من تو را نکاشته ام، من ندرویده ام، من آرد نکرده ام، من خمیر نکرده ام،
من نپخته ام، من نشکسته ام» زیرا همه ی این کارها، موجب آزار رساندن به نور
می شد.
عبادت مانویان
ساده و با نغمات موسیقی بود. عید معروف ایشان «بما» نام داشت که برتری
جاویدان نامیده می شود، و موعد آن در آخر ماه روزه ی مانویان بود، و به یاد
شهادت مانی در ماه مارس برگزار می شد. پیش از نماز با آب جاری وضو گرفته و
بدن خود را مسح می کردند و در صورت نبودن آب با خاک یا شن تیمم می کردند.
در نماز دوازده بار به سجده می افتادند، و نماز را رو به آفتاب و ماه می
گزاردند. هفت روز در هر ماه روزه می گرفتند، که روزه ی روز یکشنبه از همه
مهمتر بود.
آثار مانی به
لهجه ی مخصوص نوشته شده که آن را زبان «مانوی پارتی» گویند آثار ایرانی
مانوی را می توان به دو دوره تقسیم کرد: یکی از آنها که در قرن سوم و چهارم
میلادی نوشته شده و پارتی یعنی اشکانی اصیل است، دیگر آثاریک ه از قرن ششم
میلاد به بعد نوشته شده است و تا به قرن نهم میلادی می رسد.
مانی جانشینی داشت بنام «مار آرمو» که خط و زبان پارتی را بخوبی می دانست.
مانی وی را برای تبلیغ دین خود به ابرشهر (نیشابور) که مرکز استان پارت
بود فرستاد و همراه او نویسندگان و مینیاتورنگاران و یکی از شاهزاده گان
اشکانی را بنام اردوان روانه داشت. این هیات و مبلغان مذهبی کتابهای مانی
را که به زبان سریانی بود، به زبان پارتی، یعنی زبان گفتگوی مردم خراسان
ترجمه کردند.
خود آمو از
مترجمان و نویسندگان بزرگ ادبیات مانوی به زبان پارتی است، و او داستان مرگ
مانی را به این زبان ترجمه کرده، که احتمالاً در سال 286 میلادی نوشته شده
و آن مشتمل بر 107 سطر است، و در آثار تورفان بدست آمده است.
پیروان
مانی و مزدک را در دوره ی اسلام «زندیق» می خواندند، زندیق معرب زندیک است،
که به زبان پهلوی به معنای کسی است که قایل به تفسیر کتاب اوستا باشد و
چون مانی و مزدک در جامعه ی زرتشتی ایران از احتیاط و تقیه، فلسفه و عقاید
خود را بنام تفسیر و تاویل اوستای زردشت بیان می کردند، از این جهت مردم آن
زمان آنان را زندیک یعنی اهل تاویل لقب داده بودند و همین لقب است که به
زبان عربی زندیق گردیده است.
ایران از زرتشت تا قیام های ایرانی، رضا اصفهانی، برگه 119 و 118
مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
آمار سایت
کدهای اختصاصی
رتبه در گوگل
ساعت
تقویم
سخنان کوروش بزرگ
برگردان تارنما