loading...
تارنما-هم میهن | HamMihanIr.rzb.ir
--- بازدید : 175 دوشنبه 21 مرداد 1392 نظرات (0)
مطالعه تاریخ

 تدوین تاریخ، ترسیم سرگذشت حیات و فرهنگ یک قوم و ملت است. در این رهگذر، زمینه های پیدایش، بستر حرکت، عوامل و موانع آن، پدیده ها و حوادث، علل تعالی یا انحطاط، تأثیر و تأثرها، چگونگی روابط و سایر شئون و مظاهر زندگی، فرهنگ و سرنوشت آن ملت و قوم توسط یک مورخ به تصویر کشیده شده و در معرض اندیشه، کنکاش و مطالعه انسان ها و به ویژه فرزانگان و اندیشه مندان قرار می گیرد. این کار از نظر علمی ارزشمند، آگاهی بخش و خدمت به علم و فرهنگ و اقوام و ملل به خصوص محققان و دانش پژوهان و اصحاب اندیشه و اهل مطالعه است.تاریخ از مجرای ذهن تاریخ نویس می گذرد و هر قدر هوش و دانش او زیاد باشد، باز تاریخ را از دریچه دوران و شخصیت خویش می بیند. بنابر این، تاریخ نگار همواره بینش خاص خود را دارد، لیکن هرگز کل حقیقت را در نمی یابد و شیوه ی وی در دوره بندی تاریخ همواره، دست کم تا اندازه ای، فرآورده ذوق ویژه اوست. به این معنا، تاریخ کلاً به همان میزان که علم است، هنر نیز هست. به ویژه وقتی که مورخ از حد گزارش صرف وقایع و داده ها بگذرد و به تعبیر آن ها بپردازد.[1]الف . مفهوم تاریخ[2] تاریخ را می توان از دیدگاه های مختلف بررسی و تقسیم بندی کرد؛ از وقایع نگاری تا واقع نمایی و کشف سنن و علل و انگیزه ها و نقد و تحلیل فلسفه حوادث تاریخی. بنابر این اقسام تاریخ به طور کلی عبارتند از:1. تاریخ نقلى علم به وقایع و حوادث و اوضاع و احوال انسان ها و ملت ها در گذشته، در مقابل اوضاع و احوالى که در زمان حال وجود دارد. پس علم تاریخ در این معنى، یعنى علم وقایع و حوادث سپرى شده و اوضاع و احوال گذشتگان. زندگى نامه ها، فتح نامه ها، سیره ها که در میان همه ملل تألیف شده و مى شود از این مقوله است. بنابر این ویژگی های تاریخ نقلی عبارت است از:1.       علم به نقلیات است نه عقلی و تحلیل آن ها.2.       جزیی نگر است و فردی، نه کلی نگر و عمومی. بنابر این در صدد کشف یک سلسله قوانین و سنن نیست.3.       فقط به گذشته تعلق دارد، نه به حال و آینده.4.       علم به بودن هاست نه شدن ها.اعتبار و بى اعتبارى تاریخ نقلى[3]گروهى به تاریخ نقلى به شدت بدبین اند؛ تاریخ را مجعولات ناقلان مى دانند که بر اساس اغراض و اهداف شخصى یا تعصبات ملى و مذهبى و قومى و یا وابستگى هاى اجتماعى در نقل حوادث کم و زیاد و جعل و قلب و تحریف کرده اند و تاریخ را آن چنان که خود خواسته اند شکل داده اند. حتى افرادى که اخلاقاً از جعل و قلب عمدى امتناع داشته اند در نقل حوادث، «انتخاب» به عمل آورده اند یعنى همواره چیزهایى را نقل    کرده اند که با اهداف و عقاید خودشان ناسازگار نبوده است و از نقل حوادثى که بر خلاف عقاید و احساساتشان بوده خوددارى نموده اند. یک حادثه یا یک شخصیت آن گاه دقیقاً قابل بررسى و تحلیل است که تمام آن چه مربوط به اوست در اختیار محقق قرار گیرد و اگر بعضى به او ارائه شود و بعضى کتمان گردد، چهره واقعى پنهان مى ماند و چهره اى دیگر نمایان مى گردد. برخى دیگر در این حد بدبین نیستند، اما ترجیح داده اند که در تاریخ، فلسفه شک را بپذیرند.حقیقت این است که هر چند نمى توان به طور دربست حتى به نقل هاى راویان موثق اعتماد کرد، اما اولاً: تاریخ یک سلسله مسلمیات دارد که از نوع بدیهیات در علوم دیگر به شمار مى رود و همان مسلمیات خود مى تواند مورد تجزیه و تحلیل محقق قرار گیرد. ثانیاً: محقق با نوعى اجتهاد مى تواند صحت و عدم صحت برخى نقل ها را در محک نقد قرار دهد و نتیجه گیرى کند.امروزه شاهدیم که بسیارى از مسائل و حوادثی که در دوره هایى شهرت زائد الوصفى پیدا کرده اند، پس از گذشت چند قرن، محققان بى اعتبارى آن ها را مانند آفتاب روشن  مى سازند. هم چنان که گاهی حقیقتى کتمان مى شود اما پس از مدتى آشکار مى شود. بنابراین به نقل هاى تاریخى نمى توان به طور کلى بدبین بود. البته کشف هر واقعیتی نیاز به تلاش و کوشش فراوان دارد تا محقق بتواند به آن دست یابد اما غیرممکن نیست.2. تاریخ علمى[4]علم به قواعد و سنن حاکم بر زندگى هاى گذشته که از مطالعه و بررسى و تحلیل حوادث و وقایع گذشته به دست مى آید. مورّخ در پى کشف طبیعت حوادث تاریخى و روابط على و معلولى آن هاست تا به یک سلسله قواعد و ضوابط عمومى و قابل تعمیم به همه موارد مشابه حال و گذشته دست یابد. تاریخ به این معنى را «تاریخ علمى» مى گویند.مطالعه تاریخ نقلی برای به دست آوردن قواعد و سنن حاکم بر گذشته در حکم مواد خام و منابع اصلی و اولیه است که هر چه صحیح تر و دقیق تر نقد و بررسی شود نتایج بهتری می دهد. یک مورخ تاریخ علمی بسان یک عالم تجربی است که همواره روابط علّی و معلولی را بررسی می کند تا قوانین کلی را به دست آورد. هر چند موضوع و مورد بررسى تاریخ علمى، حوادث و وقایعى است که به گذشته تعلق دارد، اما مسائل و قواعدى که استنباط مى کند اختصاص به گذشته ندارد؛ قابل تعمیم به حال و آینده است. این جهت، تاریخ را بسیار سودمند مى گرداند و آن را به صورت یکى از منابع  «معرفت» انسانى در مى آورد و او را بر آینده اش مسلط مى نماید.تاریخ علمى مانند تاریخ نقلى به گذشته تعلق دارد نه به حال، و علم به «بودن ها» است نه علم به «شدن ها»؛ اما بر خلاف تاریخ نقلى، کلى است نه جزئى، و عقلى است نه نقلى محض. تاریخ علمى در حقیقت بخشى از جامعه شناسى است؛ یعنى جامعه شناسى جامعه هاى گذشته است. موضوع مطالعه جامعه شناسى اعم است از جامعه هاى معاصر و جامعه هاى گذشته.ویژگی های تاریخ علمی عبارتند از:الف- علم به کلیات و مسایل عقلی و تحلیلی است.ب- علم به عوامل شکست های گذشته وکسب تجربیات مفید برای حال و آینده.ج- علم به بودن هاست.3. فلسفه تاریخ فلسفه تاریخ یعنى علم به تحولات و تطورات جامعه ها از مرحله اى به مرحله دیگر و قوانین حاکم بر این تطورات و تحولات؛ به عبارت دیگر، علم به «شدن» جامعه ها نه علم به «بودن» آن ها.جامعه مانند هر موجود زنده دیگر دو نوع قوانین دارد: یک نوع قوانینى که در محدوده نوعیت هر نوع بر آن حکم فرماست و یک نوع قوانینى که به تحول و تطور انواع و تبدلشان به یکدیگر مربوط مى شود. ما نوع اول را قوانین «بودن» و نوع دوم را قوانین «شدن» اصطلاح مى کنیم.جامعه، دو گونه قوانین دارد: قوانین زیستى و قوانین تکاملى . آن چه به علل پیدایش تمدن ها و علل انحطاط آن ها و شرایط حیات اجتماعى و قوانین کلى حاکم بر جامعه ها و تحولات مربوط مى شود ما آن ها را قوانین «بودن» جامعه ها اصطلاح مى کنیم، و آن چه به علل ارتقاء جامعه ها از دوره اى به دوره اى و از نظامى به نظامى مربوط مى شود ما آن ها را قوانین «شدن» جامعه ها اصطلاح مى کنیم. پس فلسفه تاریخ، علم تکامل جامعه هاست از مرحله اى به مرحله اى.فلسفه تاریخ، مانند تاریخ علمى، کلى است نه جزئى، عقلى است نه نقلى؛ اما بر خلاف تاریخ علمى، علم به «شدن» جامعه هاست نه علم به «بودن» آن ها. و نیز بر خلاف تاریخ علمى، مقوم تاریخى بودن مسائل فلسفه تاریخ این نیست که به زمان گذشته تعلق دارند، بلکه علم به یک جریانی است که از گذشته آغاز شده و ادامه دارد و تا آینده کشیده مى شود. زمان براى این گونه مسائل صرفاً «ظرف» نیست. بلکه یک بعد از ابعاد این مسائل را تشکیل مى دهد.ویژگی های فلسفه تاریخ عبارتند از:الف- علم به کلیات و مسایل عقلی است.ب- علم به شدن هاست.ج- علم به یک جریان است.فلسفه تاریخ در قرآن[5]این مسئله که قرآن دعوت مى کند که بشر تاریخ را مطالعه کند بسیارى از آموزه های قرآن درباره فلسفه تاریخ را روشن مى کند. اگر حوادث تاریخى عالم گزاف و تصادف باشد، مطالعه تاریخ گذشته با امروز هیچ ربطى پیدا نمى کند، چون قضایا بر اثر تصادفات است. قرآن اصل تصادف را انکار مى کند، اصل سنن و قانون  تاریخ را قبول مى کند و به آن تصریح مى نماید. اگر تاریخ، سنن داشته باشد ولى سنن آن خارج از اختیار بشر باشد و بشر نتواند در آن سنت ها نقشى داشته باشد بلکه امرى جبرى محض باشد و انسان هیچ گونه تأثیرى در مسیر تحول تاریخ نداشته باشد باز درس گرفتن و آموختن از تاریخ معنى ندارد، زیرا تحول تاریخ یک امر جبرى است که صورت مى گیرد، من چه بخواهم و چه نخواهم، اراده کنم یا اراده نکنم، هیچ تأثیرى ندارد، مثل گردش زمین به دور خورشید یا گردش زمین به دور خودش. من چه بخواهم و چه نخواهم، این قانون و سنتى خارج از اختیار من است. دانستن آن براى من هیچ فایده اى ندارد چون من نمى توانم آن را پس و پیش کنم یا الگویش را بسازم.براساس اعتقاد اسلام، انسان صاحب اختیار است و در تحولات تاریخ مى تواند نقشى داشته باشد. در این صورت تاریخ بهترین معلم انسان است. این که قرآن درس تاریخ مى گوید مبتنى بر قبول تمام این هاست.[6] قرآن مجید تاریخ را به عنوان یک درس و یک منبع معرفت و شناسایى، و مایه تذکر و آیینه عبرت یاد مى کند. قرآن کریم در بخشى از عبرت خود، زندگى اقوام و امت ها را به عنوان مایه تنبه براى اقوام دیگر مطرح مى کند: تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَت لَهَا مَا کَسبَت وَ لَکُم مَّا کَسبْتُمْ وَ لا تُسئَلُونَ عَمَّا کانُوا یَعْمَلُونَ [7] آنان امت و جامعه اى بودند که گذشتند و رفتند. آنان راست، دستاوردهاى خودشان و شما راست، دستاوردهاى خودتان. شما مسؤول اعمال آنان نیستید. (تنها مسؤول اعمال خود هستید)قرآن کریم این گمان را که اراده اى گزافکار و مشیتى بى قاعده و بى حساب سر نوشت هاى تاریخى را دگرگون مى سازد به شدت نفى مى کند و تصریح مى نماید که قاعده اى ثابت و تغییرناپذیر بر سرنوشت هاى اقوام حاکم است؛ مى فرمایدفَهَل یَنظرون الا سنة الاولین فَلَن تجِدَ لِسنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلاً وَ لَن تجِدَ لِسنَّتِ اللَّهِ تحْوِیلاً [8] آیا این مردم جز سنت و روشى که بر اقوام پیشین جارى شده است انتظارى دارند؟ هرگز در سنت خدا، تبدیل (جانشین شدن سنتى) یا تغییر(دگرگونى یک سنت) نخواهى یافت.قرآن کریم نکته فوق العاده آموزنده اى در مورد سنت هاى تاریخ یادآورى مى کند و آن این که مردم مى توانند با استفاده از سنن جاریه الهیه در تاریخ، سرنوشت خویش را نیک یا بد گردانند، به این که خویش و اعمال و رفتار خویش را نیک یا بد گردانند؛ یعنى سنت هاى حاکم بر سرنوشت ها در حقیقت یک سلسله عکس العمل ها و واکنش ها در برابر عمل ها و کنش هاست. عمل هاى معین اجتماعى عکس العمل هاى معین به دنبال خود دارد. از این رو در عین آن که تاریخ با یک سلسله نوامیس قطعى و لایتخلف اداره مى شود، نقش انسان و آزادى و اختیار او به هیچ وجه محو نمى گردد. قرآن آیات زیادى در این زمینه دارد؛ کافى است که براى نمونه آیه 11 از سوره مبارکه رعد را بیاوریم.إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتى یُغَیرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ‏خداوند وضع حاکم و مستولى بر قومى را تغییر نمى دهد مگر آن که آن چه در خلق و خوى و رفتار خود دارند تغییر دهند.حساب منظم و قطعى اجتماع و تاریخ[9]اگر بپرسید آیا ما از آن جهت که مسلمان و موحد و خداشناس هستیم و پیرو قرآن مى باشم، باید تاریخ را داراى یک قوانین و قواعدى بشناسیم، آن هم قواعدى قطعى و تخلق ناپذیر، یا خیر؟ پاسخ این است که ما از نظر این که مسلمان و موحد هستیم و تابع قرآن مى باشیم، باید بپذیریم که تاریخ بشر، تاریخ امت ها و اقوام و جمعیت ها یک حساب منظم و قطعى و مشخصى دارد و ما باید آن حساب ها را بشناسیم و خودمان را با آن حساب ها تطبیق بدهیم. در آیات زیادى قرآن از این قوانین و قواعد با کلمه «سنت» یا «سنن» نام برده است، یعنى قرآن مجید سرگذشت و سرنوشت یک قومى را تحت عنوان «سنه الله» ذکر مى کند. یک قانون مسلم و قطعى را در تاریخ بشر و زندگى بشر ذکر مى کند. مثلاً این آیه که مى فرماید:إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتى یُغَیرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ[10] ما مى بینیم قرآن کریم سر گذشت فرعون و فرعونیان را ذکر مى کند، ستمگری ها، استکبارها، استعلاها و تبعیض هاى این ها را بیان مى کند، کفرورزى و کفران ورزی هاى این ها را ذکر مى فرماید تا منتهى مى شود به هلاکت آن ها. پشت سرش این چنین مى فرماید:ذَلِک بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَک مُغَیراً نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلى قَوْمٍ حَتى یُغَیرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ‏[11]یعنى این بدان سبب و موجب است که هرگز خداوند نعمتى را که به قومى ارزانى مى فرماید از آن ها پس نمى گیرد مگر پس از آن که آن ها خودشان در آن چه که مربوط به شخصیت و اخلاق و عادات خودشان است دگرگونى به وجود آورند، فاسد گردند.کلمه «لم یک» افاده ختمیت و ضرورت مى کند، یعنى خداوند هرگز چنین نبوده است که بى جهت نعمتى را از قومى سلب کند، لازمه خدائى خدا این است که این چنین نباشد.إِنْ أَحْسنتُمْ أَحْسنتُمْ لأَنفُسِکمْ وَ إِنْ أَسأْتمْ فَلَهَا[12] بدانید که اگر نیکى بکنید به نفع خودتان است چون بعد از نیکى کردن و نیک شدن، نعمت است؛ و اگر بدى بکنید به خودتان بدى کرده اید، زیرا بعد از بدى کردن خسارت و ذلت و نکبت است.قرآن مجید راجع به تاریخ بشر و این که تاریخ بشر از یک سنن خاصى پیروى مى کند اصرار عجیبى دارد. البته قرآن یک تفاوت منطقى با دیگران دارد و آن این است که دیگران به این نکته که « فساد اخلاق در سرنوشت و سعادت ملت ها مؤ ثر است » یا توجه ندارند و یا کمتر توجه دارند. قرآن وقتى که فلسفه تاریخ بشر را ذکر مى کند این طور هم تفسیر مى کند، مى فرماید: سعادت اقوام و ملت ها بستگى دارد به علم و اخلاق پاک و معنویت آن ها. قرآن راجع به این که معنویت یک قوم در سرنوشت آن ها تأثیر فراوان دارد اصرار عجیب دارد.وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى ءَامَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیهِم بَرَکاتٍ مِّنَ السمَاءِ وَ الأَرْضِ‏[13] « و اگر مردم شهرها ایمان آورده و به تقوا گراییده بودند، قطعاً برکاتى از آسمان و زمین برایشان مى‏گشودیم‏»پس تاریخ بشر روى یک سلسله قوانین و نوامیس منظم حرکت مى کند.ج. ارزش تاریخ تاریخ ، منبع شناخت[14]امروزه تاریخ را به عنوان یکی از منابع مهم شناخت بشر می دانند. و قرآن نیز به آن اهمیت زیادى داده است. یعنى از نظر قرآن غیر از طبیعت و عقل و دل، یک منبع دیگر هم براى شناخت وجود دارد که آن عبارت از تاریخ است.[15] قرآن، تاریخ را به عنوان یک منبع شناخت عرضه مى دارد. تاریخ یعنى جامعه انسانى در حال حرکت و جریان. یک وقت جامعه امروز را در ارتباط با گذشته، و گذشته را با گذشته خودش یعنی حاضر را با گذشته و آینده مجموعاً یک واحد در حال جریان در نظر مى گیریم، بعد مى خواهیم بدانیم قانون جریان تاریخ چه قانونى است. فرق فلسفه تاریخ با جامعه شناسى این است که جامعه شناسى، قانون موجود جامعه را بیان مى کند ولى فلسفه تاریخ، قانون تحولات جامعه را بیان مى کند؛ این جاست که عامل زمان در کار مى آید. در قرآن[16] آیات بسیارى است که به مطالعه اقوام گذشته دعوت مى کند و آن را مانند یک منبع براى کسب علم معرفى مى کند. از نظر قرآن، تاریخ بشر و تحولات آن بر طبق یک سلسله سنن و نوامیس صورت مى گیرد، عزت ها و ذلت ها، و موفقیت ها و شکست ها، و خوشبختى ها و بدبختى هاى تاریخى، حساب هایى دقیق و منظم دارد و با شناختن آن حساب ها و قانون ها مى توان تاریخ حاضر را تحت فرمان در آورد و به سود سعادت خود و مردم حاضر از آن بهره گیرى کرد. به عنوان نمونه خداوند می فرماید: قَدْ خَلَت مِن قَبْلِکُمْ سنَنٌ فَسِیرُوا فى الأَرْضِ فَانظرُوا کَیْف کانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ‏[17] پیش از شما سنت ها و قانون هایى عملاً به وقوع پیوسته است. پس در زمین و آثار تاریخى گذشتگان گردش و کاوش کنید و ببینید پایان کار کسانى که حقایقى را که از طریق وحى به آن ها عرض داشتیم دروغ پنداشتند به کجا انجامید.پس تاریخ هم خودش یک منبع براى شناخت است.[18] در این زمینه ما در قرآن آیاتى داریم، مانند « قُلْ سِیرُوا فى الأَرْضِ [19]  بروید در زمین گردش کنید،» أَفَلَمْ یَسِیرُوا فى الأَرْضِ [20] چرا این ها در زمین گردش نمى کنند؟ یعنى بروید آثار تاریخى را مطالعه کنید[21] و بعد ببینید که زندگى و جامعه بشر چه تحولات تاریخى پیدا کرده است... على علیه السلام در وصیتى که در نهج البلاغه به امام حسن علیه السلام مى کند جمله بزرگى دارد که به انسان ایمان بیشترى مى بخشد. على علیه السلام که از نسل اول اسلام است به امام حسن علیه السلام دستور مى دهد: پسرم! احوال امم و ملل و تواریخ را به دقت مطالعه کن و از آن ها درس بیاموز! بعد چنین تعبیرى دارد: « اى بنى، انى و ان لم اکن عمرت عمرمن کان قبلى، فقد نظرت فى اعمالهم، و فکرت فى اخبارهم، و سرت فى اثارهم، حتى عدت کاحدهم. بل کانى بما انتهى الى من امورهم قد عمرت مع اولهم الى اخرهم.[22] ))پسرکم! اگر چه عمر محدودى دارم و با امت هاى گذشته نبوده ام که از نزدیک وضع و حال آن ها را مطالعه کرده باشم، اما در آثارشان سیر کردم و در اخبارشان فکر کردم تا آن جا که مانند یکى از خود آن ها شدم، آن چنان شده ام که گویى با همه آن جوامع از نزدیک زندگى کرده ام. بعد مى گوید: نه، بالاتر از این، چون اگر کسى در جامعه اى با مردمى زندگى کند فقط از احوال همان مردم آگاه مى شود ولى من مثل آدمى هستم که از اول دنیا تا آخر دنیا با همه جامعه ها بوده و با همه آن ها زندگى کرده است؛ پس تاریخ را مطالعه کن، در اخبار ملت ها و در تحولاتى که براى جامعه ها پیش آمده فکر کن تا مانند چشمى باشى که از اول دنیا تا آخر دنیا را مطالعه و مشاهده کرده است.این است که از نظر قرآن (و روایات ) خود تاریخ، منبعى براى شناخت است.آموزندگى تاریخ[23]  علم تاریخ در هر سه معنى و مفهوم خود سودمند است . حتى تاریخ نقلى، یعنى علم به احوال و سیره زندگى اشخاص، مى تواند سودمند و حرکت آفرین و جهت بخش و مربى و سازنده باشد؛ و البته بستگى دارد که تاریخ زندگى چه اشخاصى باشد و چه نکاتى از زندگى آن ها استخراج گردد. انسان همان طور که تحت تأثیر رفتار و تصمیمات و خلق و خوى و همنشینى مردم همزمان خود واقع مى گردد، و همان طور که زندگى عینى مردم همزمانش براى وى درس آموز و عبرت آمیز مى گردد، و بالأخره همان طور که از مردم همزمان خود ادب و راه و رسم زندگى مى آموزد و احیاناً لقمان وار از بى ادبان ادب مى آموزد که مانند آن ها نباشد، از سرگذشت مردم گذشته نیز بهره مى گیرد. تاریخ مانند فیلم زنده اى است که گذشته را تبدیل به حال مى نماید؛ از این رو قرآن کریم نکات سودمندى از زندگى افرادى که صلاحیت دارند «الگو» و «اسوه» باشند مطرح مى کند و احیاناً تصریح مى کند که آن ها را «اسوه» قرار دهید. درباره رسول اکرم صلى الله علیه و آله مى فرماید:لَقَدْ کانَ لَکُمْ فى رَسولِ اللَّهِ أُسوَةٌ حَسنَةٌ[24] در شخصیت رسول خدا الگوى عالى براى شما وجود دارد.و درباره ابراهیم علیه السلام مى فرمایدقَدْ کانَت لَکُمْ أُسوَةٌ حَسنَةٌ فى ابراهیم و الذین معه[25] در ابراهیم و آنان که با او بودند براى شما الگوى عالى وجود دارد.قرآن آن جا که افرادى را به عنوان «اسوه» ذکر مى کند، توجهى به شخصیت دنیایى آن ها ندارد، شخصیت اخلاقى و انسانى را در نظر مى گیرد؛ آن چنان که از غلام سیاهى به نام لقمان که نه در شمار پادشاهان است و نه در شمار فیلسوفان معمولى شهره به فیلسوفى و نه در شمار ثروتمندان بلکه برده اى است روشن بین، به نام «حکیم» یاد مى نماید. از این قبیل است «مؤ من» آل فرعون و «مؤ من» آل یاسین .تکیه قرآن[26] بر تأثیر تعیین کننده عوامل اخلاقى موجب شده که تاریخ را به صورت یک منبع آموزشى مفید در آورد. اگر تاریخ را داراى قاعده و ضابطه، و اراده انسان را مؤ ثر در تحولات تاریخ، و نقش اصیل و نهایى را در سعادت و کمال جامعه براى ارزش هاى اخلاقى و انسانى بدانیم، آن وقت است که تاریخ، هم آموزنده است و هم مفید. قرآن با چنین دیدى به تاریخ نگاه مى کند. 

 


[1] - جریان های بزرگ در تاریخ اندیشه غربی، فرانکلین لوفان بومر،ترجمه حسین بشیریه، مرکز باستنان شناسی ایران،چاپ دوم 1382.ص 30

[2] - مجموعه آثار، ج 2، صص 368 ، 367 و جامعه و تاریخ ، صص 71 ، 70

[3] - مجموعه آثار، ج 2، صص 377 ، 375 و جامعه و تاریخ ،صص 83 ، 81.

[4] - مجموعه آثار، ج 2، صص 372 ، 368 و جامعه و تاریخ ،صص 77 ، 71.

[5] - مجموعه آثار، ج 13 صص 386 384 و مساله شناخت ، صص 81 و 79 و هم چنین براى اطلاعات بیشتر ر . ک: اسلام و مقتضیات زمان ، ج 2،صص 224 و 209 .

[6] - قیام و انقلاب مهدى علیه السلام از دیدگاه فلسفه تاریخ ، صص 19 و 17.

[7] - سوره بقره ، آیه 134 و141

[8] - سوره فاطر، آیه 43.

[9] - خاتمیت ، صص 8 و 93

[10] - سوره رعد، آیه 11.

[11] - سوره انفال، آیه 53.

[12] - سوره اسراء، آیه 7.

[13] - سوره اعراف، آیه 96.

[14] - مجموعه آثار، ج 13، ص 383 و مساءله شناخت، صص 78 و 77

[15] - باید از اقبال لاهورى تقدیر کرد که در کتاب«احیاى فکر دینى» بیش از هر کس دیگر متوجه این مساءله شده است . البته اصل مساءله را دیگران هم گفته اند ولى من مسئله«تاریخ به عنوان یکى از منابع شناخت» را اول بار در کتاب اقبال دیده ام .

[16] - مجموعه آثار، ج 2، ص 70 و انسان و ایمان ، صص 74 و73.

[17] - سوره آل عمران، آیه 137.

[18] - مجموعه آثار، ج 13، صص 384 و 383 و مساءله شناخت ، صص  79  و 78 .

[19] - سوره هاى انعام، نمل، عنکبوت، روم به ترتیب آیات 11و 69و20و 42.

[20] - سوره غافر، آیه 82 و سوره محمد، آیه 10.

[21] - این گردش در زمین براى مطالعه طبیعت نیست (البته آن جایى که با این تعبیر آمده است). آن جا که با تعبیر«سیر در زمین» آمده است براى مطالعه تاریخ است .

[22] - نهج البلاغه ، (ترجمه دکتر سید جعفر شهیدى )، نامه 31، (صص 298 و297). (گردآورنده)

[23] - مجموعه آثار، ج 2 صص 373 و 372 و جامعه و تاریخ ، صص 78 و 77.

[24] - سوره احزاب ، آیه 21.

[25] - سوره ممتحنه ، آیه 4.

[26] - قیام و انقلاب مهدى علیه السلام از دیدگاه فلسفه تاریخ ، صص 4 و 50

ارسال نظر برای این مطلب

نظرات برای این پست غیر فعال میباشد .
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    دوستان ما

    ایران بوم

    دوستان ما

    http://mehremihan.ir/images/banners/mehremihan.gif
    آمار سایت
  • کل مطالب : 228
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 41
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 47
  • باردید دیروز : 9
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 85
  • بازدید ماه : 74
  • بازدید سال : 1,206
  • بازدید کلی : 30,433
  • کدهای اختصاصی
    رتبه در گوگل


    ساعت
    تقویم
    سخنان کوروش بزرگ


    برگردان تارنما