هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد
هر سخنی را نمی توان در هر جایی به زبان آورد و باید شرایط را سنجید
سری را که درد نمی کند دستمال نمی بندند
پرهیز از دردسر درست کردن بیهوده
هر کسی دندان دهد نان هم دهد
خداوند که آدمی را می آفریند روزی اش را هم می دهد
چون می گذرد غمی نیست
زندگی در حال گذر است و غم خوردن سودی ندارد
بسیار سفر باید تا پخته شود خامی
سفرها و گشت و گذارهای فراوانی نیاز است تا آدمی با تجربه شود
نمک خورد و نمکدان شکست
اشاره به بی چشم و رویی است
احتیاط شرط عقل است
خردمند در هر کاری احتیاط می کند
آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب
اگر کار از کار گذشت دیگر نباید به کم و زیادش نگاه کرد